دیروز

   دیروز

  یک سال تمام

 در جست و جویت بودم

 اما تو بر لب هایم خفته بودی

 بعد، اشتباها

 لب هایم را به بهار دوختم

 چشم هایم را به باران

 قلبم را به گل

  و تو

 با سپیده ی صبح

 شبنم شدی و به درونم غلتیدی

 تا گلی که در اعماق قلبم بود

 پژمرده نشود  ...

 

نظرات 6 + ارسال نظر
فارا 4 تیر 1385 ساعت 05:35 ب.ظ http://www.ashkezolal.blogfa.com

سلام پیام جان

مثل همیشه زیبا و دلنشین بود

موفق و شاد باشی

دیانا 6 تیر 1385 ساعت 03:33 ب.ظ http://justkhodam.blosgsky.com

سلام پیام جان
خوشحال شدم دوباره مینویسی
من لینک وبلاگتو عوض کردم
موفق باشی

ساغر 12 تیر 1385 ساعت 02:58 ق.ظ http://sokoote-del.blogsky.com

سلام
ممنون به من سر میزنید
مطلبتون خیلی زیباست
وهمچنین عکسی که گذاشتید

موفق باشید

شکنجه پنهان سکوت را اشکار کن
زیبا ترین حرفت را بگو
وهرگز هراس مدار از انکه بگویندسخن بیهوده می گویی
که حرف ما سخن بیهودگی نیست که عشق خود بیهوده نیست
عشق خود فرداست
خود همیشه است
سلام عزیزم
دوباره شروع کردم به نوشتن
این دفه اومدم تا قشنگ ترین اشتباه زندگیمو به رخ بقیه بکشم
خوشحال میشم بهم سر بزنی
ضمنا من تو رو لینک کردم اگه خواستی منولینک کن
آرزومند آرزوهای پاکت...

فرزاد 29 تیر 1385 ساعت 05:53 ب.ظ http://petti.blogsky.com

حال که قرار است از دست برویم،بیا دل به هم دادنمان را قصهای کنیم پر از جراحت های کاری عاشقانه.
بیا آبی که از سرمان میگذرد را قایقی نسازیم و دلی که از راه به در میشود را مرشد نباشیم.
بیا مثل دو پرنده تنها تا میتوانیم عاشق باشیم...
سلام
من آپدیت کردم.
و این بار در قصه ای به نام وداع.

sam sam 7 مرداد 1385 ساعت 03:41 ب.ظ

salam pyam jan khob bed niset arezoi mofekhet berait darem

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد