زندان کوچک تو

 در زندان کوچک تو

سردی دیوارها

به چشمانت

رنگ آسمانی می بخشد

دیری است که عشق از تو 

در من نمانده

در زندان کوچک تو

ما شبیه پروانه ها هستیم

و برای گریز از یک دیگر

به شیشه های پنجره کوبیده می شویم

من برای نجات خود

گل های اتاقت را

آب می دهم

عطر آن ها

سردی لب های تو را  دارد!

نظرات 3 + ارسال نظر
رها 27 آذر 1385 ساعت 03:50 ب.ظ

کاش قلبم رنگ تنهایی نداشت چهرهام هرگز پریشانی نداشت برگهای آخر تقویم عشق حرف از یک روز بارانی نداشت

ستاره 7 دی 1385 ساعت 05:31 ق.ظ http://setareh-banoo.blogsky.com

سلام پیام جان
پست بالایی بسته بود
من اپم تونستی بیا
موفق باشی عزیزم

انیا 28 اسفند 1385 ساعت 06:26 ب.ظ http://www.khater.blogsky.com

سلام پیام جون
ممنون از این همه لطفی که به من داشتی بابت این وبلاگ قشنگت
سال خوبی برات ارزو میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد