گفتم که راهیم...

گفتم که راهیم ...

چرا از من فرار می کنی نازنین من ؟

مگر نامه هایم به دستت نمی رسد؟...

مگر داستان  قلب عاشقم را برایت نگفتم؟...

مگر نگفتم که راهیم

گفتم که چند وقتی مهمان تو خواهم بود...

گفتم قرار است دیگر نبینی مرا

پس چرا فرار میکنی نازنین من...

من که گفتم راهیم...

نظرات 5 + ارسال نظر
شایان 8 دی 1385 ساعت 04:26 ق.ظ http://shayan-mafia.blogsky

سلام
وبلاگ بسیار زیباییست
تبریک میگم
من در وبلاگ نویسی وارد نیستم
اما با راهنماییهای شما وبلاگ خوبی خواهد شد(امیدوارم)
موفق باشید

ستاره 10 دی 1385 ساعت 04:39 ق.ظ http://setareh-banoo.blogfa.com

سلام پیام جان
عیدت مبارک.
شعر زیبایی بود
وبلاگمو تغییر دادم
اپم وقت کردی بیا
شاد باشی عزیزم

امید سام 1 بهمن 1385 ساعت 02:22 ق.ظ http://kheial.blogfa.com

سلام
خوشحالم که در این پست نظر میدم
در حال خواندن هستم
مطالبت تماماً خواندنی و زیبا هستند
امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی ، به دور از هر گونه ناراحتی

[گل][گل][گل][گل][گل]

ساغر تنها 4 اسفند 1385 ساعت 03:23 ب.ظ

سلام عزیز خوبی
افرین وبلاگ قشنگی داری
خیلی خوبه
فقط یه نظر
اسم وبت خاطرات خاکستریه اگه بخوای با این اسم تطبیق بدی پس زمینه ی خیلی تیره و دلگیری را انتخاب کردی
ولی تو اسمش و مطالب جابش خیلی سلیقه بخرج دادی
فقط رنگ سیاهش زیاد تو ذوق ادم میزنه
ناراحت نشیا من فقط نظرمو گفتم
موفق باشی خدانگهدارت

مریم 11 اسفند 1385 ساعت 05:29 ب.ظ

سلام
شعرات جالبه
ولی این یکی شعرت خیلی قشنگه
موفق باشی
....عاشق چگونه صادق است که در انتظار دلش هزار راه میرود.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد