به تو می اندیشم !

به تو می اندیشم ! به تو که دشت این روزها را با من پیمودی . به تو که در هراس رها شدن ، تلنگرهای خشمت ، فریادی برای پرتاب شدن بود . به تو که دستانت آشیانه قدرتمند یک ((دلجویی)) بود . به تو که از پیچ آخر جدایی ، دستانت تا ابد یک ((یاد)) برایت تکان می خورد و تو دورتر و دورتر می شدی.

نمی گویم سراپا شورم ! و شرر این نفرت تن خشکیده تو را به آتش می کشد نه ، نمی گویم نه من برایت غمگنانه نمی خوانم و اینجا، این محدوده در حصار کشیده را برایت به تصویر نمی کشم و نمی گویم که چند طوفان بعد از تو قامت مرا خم کرد و چند غربت سهمگین، ساحل ((خوشدلیم)) را شست و آن دورها چه آواز تلخی شنیدم.

 

من فقط امشب در این سرمای سوزنده ((بی خویشتنی)) به تو می اندیشم . به روزهای خوش ((ما شدن)) . به تو نگریستم و گریستم!

نظرات 4 + ارسال نظر
غزال۱۳ 13 آبان 1386 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.ghnf.blogsky.com

الهی چه با احساس
چه قشنگ
آخ ببخشید
سلام
خوبی؟؟
ممنونم که خبرم کردی
کارات فوق العاده است
اینو جدی می گم
تند تند آپ کن
مثل همیشه موفق باشی
مرسی که خبرم کردی

غزال۱۳ 14 آبان 1386 ساعت 12:07 ب.ظ http://www.ghnf.blogsky.com

سلام سلام.خوبی؟
ممنون می شم بهم سر بزنی آخه با شعر قسمت آپ کردم
منتظرتم ها
بیایا
موفق باشی
اول و دوم خودمم

ما شدن....
چه زیبا....
واست دعا میکنم
دلت شاد

ناصر 23 آبان 1386 ساعت 11:04 ق.ظ http://shahireshab.blogsky.com

سلام
بعد مدتها اومدم اینجا و ...
کارت درسته رفیق...
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد