کویر لبهایت

دلم می خواست  با تو باشم ، به خاطر همه ی آنچه که وسعت

(( ما بودن ))  را در خود جمع می کرد ،  دوست داشتم بی هیچ تشویق و واپس زدنی ، دستانت را بالینی برای خستگیهای التیام نیافته ام می کردی و تا ابدیت چشمانت ، در دامان پر مهرت می آرمیدم .

کاش دوست داشتی مرا و قلبت ز نگاه من بی تفاوت نبود ، کاش لبهایت خمیازه کسالت بی کلامی نبود و پاهایت میل به پیمودن برگشتن را داشت . کاش می دیدی که مرا دورتر از دسترس رفته ها در گاهنامه روزهایت نمی سپردی .

 دوست داشتم  ای کاش دوست داشتی مرا ؟ !

نظرات 1 + ارسال نظر
رها 28 آذر 1386 ساعت 03:59 ب.ظ

ویلیام شکسپیر میگه: کسی را که دوسش داری ازش بگذر، اگه قسمت تو باشه بر می گرده ، اگر هم بر نگشت حتماً از اول مال تو نبوده پس بهتر که رفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد