گلایه

این چه اعتمادی ست که به تو کردم

به این چشمهایت هیچوقت نباید اعتماد کرد

تو را به چشمهایم می کشانی و از گذشته باز میگری

از کلاف سر در گم که هر چه گره میخورد به تو نزدیک تر نمی شوم

درست وقتی چشمم را می بندم

دیگر زیبای تو را نمیبینم

من را به بهانه ای روتوش می کنی و همه چیز را فراموش . . .

این چه اعتمادی ست . . .