آخرین لحظه ی دیدار

 

در آخرین لحظه دیدار به
چشمانت نگاه کردم و
گفتم بدان آسمان قلبم
بی تو بهاری نیست
همان لبخندی که توان را
از من می ربود بر لبانت
زینت بست.و به آرامی از من  فاصله
گرفتی بی هیچ کلامی.من خاموش به تو نگاه می کردم
و در دل با خود می گفتم :ای کاش این قامت
نحیف لحظه ای فقط لحظه ای  می اندیشید که
آسمان بهاری یعنی ابر
باران رعد وبرق و طوفان
ناگهانی
و این جمله ،جمله ای
بود بدتر از هر خواهش
برای ماندن و تمنایی
بود برای با تو بودن.

نظرات 2 + ارسال نظر
تنها 19 بهمن 1387 ساعت 11:52 ب.ظ http://www.goolbanoo.blogsky.com

من لینک مینک نمی دونم معذرت روکم خوشحال شدم امدین امید وارم فاتحه خونده باشید این جا مجلسه ختمه من است

کمال 21 بهمن 1387 ساعت 03:10 ب.ظ http://www.just4u.33ir.com

سلام دوست عزیز مرسی که به کلبه ی حقیرانه ی من سر زدی

من شما را لینک کردم . مرسی انشا... بتونیم دوستای خوبی برا هم باشیم .

موفق و موئد باشید . بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد