وجود تو

 

امشب حال عجیبی پیدا کردم کاش می تونستم این نگرانی ها رو یه جوری به دور کنم همش ترسم از اینه که از دستت بدم بدون تو همه لحظه های زندگیم از بین می ره همش به این فکر میکنم که الان کجایی و چی کار می کنی وجودت بهم قوت قلب و آرامش میده اگه نبودی زندگی برام معنایی نداشت کاش می دونستی چقدر وجودت برام مهمه. امشب شب یلداست شب یلدات مبارک وجودم .

 نمی دونم چی بگم و چی بنویسم حال خوبی ندارم.

دوستان منو ببخشین       

بوی تو

 

این روزهـا
کمی دلتنگم
نمیدانم از کدامین راه

بوی عطر تو می آید!
ماتم

و

مبهوت . .
و اما تو !!

کاش میدانستی  . . .

آمدن تو

 

من وثانیه ها ساعت هاست که منتظریم
ودقیقه هاست که مرده اند آمدن سخت است یا رفتن
من وثانیه ها
عمریست در خود گم شده ایم
تکیه زده به دیواری لجوج
در مرگ دقیقه ها نشسته ایم
من وثانیه ها
از رقص عقربه ها خسته ایم
روزها به انتظار آمدن تو نشسته ایم
بیا ساده بیا من وثانیه ها از خود گذشته ایم    . . .

نفرت

    

ببین از سر پوچی به شعر رو کردم دلم گرفته و بیزارم از زمین و زمان و حتی از خودم و از تو . از این دل فسرده شکسته ی خنثی به هیچ سمت و سویی توان رفتن ندارم چون اعتماد به چشم تو از دلم صلب شده . نه دوستی با کس اما دشمنی با عشق و با همه مردم و نه بی کسی و تنها . نگاه کن به نفرت چشمهای من از تو ولی بدان که همیشه از تو بیزارم لعنت بر من که به تو اعتماد کردم و لعنت بر تو که مرا تباه کردی. فقط از عالم و آدم دلم گرفته همین . 

نه در عالم کسی هست بزرگ و نه بزرگوار آدمی هست که هر دو نفرت من را کمی بجنبانند.

دیدار فانی

  

دیروز وقتی تو رو دیدم آن لحظه ی بارانی
سهمم از تماشایت یک لرزش پنهانی بود
چشمهایت به من خیره آن چشمهای پر از نفرت
یاد تو و عشق تو همیشه توی قلب منه
من عاشق تو بودم عاشق به تو و چشمت
این حس پر از غمم را میدونم و میدانی
بر چشم تو من خیره در قلب تو من گمنام
وقتی که نگاه من در چشم و دلت گم شد
فهمیدم از این احساس تو گریزانی
رفتی و پس از رفتنت تو من چشم به راه تو
بد مخمصه ای بود این دیدار کم و فانی !