زود می روم

 

هنوز انگشت خیس خاطراتم تو رو توی غرورش مشت کرده  بیا حالا که جز خوشبختی و تو
به من حتی خودم هم پشت کرده .  خیال دور بودن از تو حتی من رو تا مرگ می لرزونه گاهی
من این جا تو خودم تحت فشارم  تو اون جا روبه راه روبه راهی . از این دلواپسی ها دلخورم که

می رم یادم بره این بغض کم کم از این جا زود می رم، باورت شه دوری از تو تمام  نقطه ضعفمه

تو رو آروم می کردم ولی تو واسم همه دردم بودی تو بودی و فقط خونسردی و من کنار دلم با عشقم نشستم  .

تو بد کردی نه با من با خودت که از این با هم بودن ها رو جدای کردی  من کلافه م دلم آشوبه از دست غرورت می رم می رم تا  یادم بره این بغض کم کم  . . .