خاطرات شفاف و پاک
معصومانه
آلوده شدند در ملحفه های سفید . . .
هوا روشن شد
و او رفت . . .
روی میز .،
بطری های خالی
پیاله ای شکسته
و قهقه ای جنون آمیز
در سپیده دم آغشته به اشک .