کابوس های ماه آگوست

خاطرات شفاف و پاک

معصومانه

آلوده شدند در ملحفه های سفید . . .

هوا روشن شد

و او  رفت  . . .

روی میز .،

بطری های خالی

پیاله ای شکسته 

     و قهقه ای جنون آمیز

در سپیده دم آغشته به اشک .