سرم را روی چینهای با محبت ( بودنت ) می گذارم و صورت پر چین خاطرات را بارانی میکنم.
تو را طلب می کنم ای دورتر از یک آرزوی من ! من اینجا بس دلتنگم و پیشانی ام ساییده بر در های انتظار است و تو از اینجا به فاصله ی همه ی ( پیوستنها ) دوری !
دستانت را می بوسم و روی پهنه ی قالی جای پاهایت را با آب می دهم تا باور ( بودنت ) در تارهای این خانه رشد کند . روزی دستانی غریب از لمس عشق ، با دستهای تو آمیخته خواهد شد .
اسمت را روی کنده بزرگترین درخت ( صبر ) میکنم ، تا جای زخمهای ( با هم بودن هایمان را) برای همیشه در خاطره های بی ما بودن جاودان شود .
سلام
وبلاگ زیبایی داری واقعاْ لذت بردم. من تو وبلاگ نویسی یه تازه کارم. راستش هر طوری می خوام تو وبلاگ عکس قرار بدم نمیشه. عکس و مطالب زیر عکس نمیفته. می خواستم ازتون کمک بگیرم.
موفق باشی
سلام
بودن
پیوستن
صبر!!!
آخری برای من خیلی سخته
خیلی
دوست عزیزم آدرس آهنگوبلاگت رواگه براملطف کنی ممنون میشم
خیلی وقته دنبالشم
منتظرتم
سلام
ادمک آخر دنیاست، بخند. آدمک مرگ همین جاست، بخند. آن خدایی که بزرگش خواندی، بخدا مثل تو تنهاست، بخند. دستخطی که تو را عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست، بخند. فکر کن درد تو ارزشمند است، فکر کن گریه چه زیباست، بخند. آنچه به یادت دادیم، پر زدن نیست که درجاست، بخند. آدمک نغمه آغاز نخوان، بخدا آخر دنیاست، بخند
من آپم با نظر خودم راجع به بحث عادلانه و یه شعر از خودم.سر بزن
مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد...
چون در هر بهار برایت گل می فرستد
و هر روز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.
پروردگار هستی با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش می کند
سلام .کجایی؟بیا عکس سانچوی گلم رو ببین
بازم سلام
ازم پرسیده بودی آذرسه وبت را از کجا آورده بودم
نمی دونم شاید از وب بچه ها
سلام ممنون که اومدی موفق باشی